
آذر بیگدلی
شمارهٔ ۹۹
۱
مرا، کام دل، ازنگاهی برآید
که از کنج چشم سیاهی برآید
۲
کند گر نه بانگ جرس رهنمایی
چه از سعی کم کرده راهی برآید؟!
۳
شب عید، چشمم ببامی است کز وی
پی دیدن ماه، ماهی برآید
۴
رخت ماه و بهتر ز ماهی که گاهی
رود در پس ابر و گاهی برآید
۵
بشاهان رسد ناز چون من گدایی
که از خلوت چون تو شاهی برآید
۶
مرا گر کشد، ور کند زنده شاید؛
کش این هر دو کار، از نگاهی برآید
۷
نیارم ز کوی تو رفتی چو صیدی
که نتواند از صید گاهی برآید
۸
جفایش مباد از دل دردمندی
شبی ناله یی، روزی آهی برآید
۹
مکن رنجه، سرپنجه از بهر قتلم
چه از کشتن بیگناهی برآید؟!
۱۰
دعا سرکنم کز لبت کام آذر
برآید الهی، الهی برآید
نظرات