
آذر بیگدلی
شمارهٔ ۴۹ - و له قطعه
۱
ایا خان زمان، کز بیم خشمت؛
کند بهرام خون آشام لاوه
۲
پی اندود ایوان تو کیوان
کشد از ماه نو بر دوش ناوه
۳
چو خواند خطبه ی جاه تو برجیس
علا گردد ز آغازش علاوه
۴
تند خورشید، از خط شعاعی
برای بند شمشیرت کلاوه
۵
چو لیلی، هر شبت تا بر شبستان
نهد ناهید ازین مشکین کجاوه
۶
بود کمتر دبیر مجلست تیر
بچشمش گر ز خور نبود غشاوه
۷
روان کردم پیاده قاصدی دوش
سپهرش گر نه باز آرد ز آوه
۸
پیامی چند از من سویت آورد
طمع دارم که نشماریش یاوه
۹
نهی گر نامه ام بر سر، عجب نیست؛
که شد چتر فریدون نطع کاوه
۱۰
جوابی درخورش ده تا نگوید:
معاذ الله من تلک القساوه
۱۱
مبادا از خوی شرمش چو آید
شود صحرای قم، دریای ساوه
نظرات