آذر بیگدلی

آذر بیگدلی

شمارهٔ ۲۱ - حکایت

۱

کهن ابلهی، نقشکی تازه بست

دو مصحف بیک جلد شیرازه بست!

۲

یکی گفتش: ای سخره ی روزگار

که بودت در این کار آموزگار؟!

۳

دو شه در یکی کشور، آشفتگی است

دو جان در یکی پیکر، این عقل کیست؟!

۴

بپاسخ چنین گفت آن سست رای

کز امنیت آمد تهی این سرای

۵

کنون نبود این کار و نبود شکی

که ماند یکی گر نماند یکی!

تصاویر و صوت

نظرات