آذر بیگدلی

آذر بیگدلی

شمارهٔ ۳

۱

کشاورزی از هر طرف دشت کاو

عیان گنج گاوانش از پای گاو

۲

پی دانه کشتن زمین می شکافت

که گنجوری از خاک امین تر نیافت

۳

بآن کشته دادی از آن رود آب

بزنگار تو ریختن سیم ناب

۴

بر آن سبزه کامد زبر جد نشان

تو گفتی که شد خضر دامن کشان

۵

نگشته همان دانه از کاه دور

نبرده ز خرمن همان دانه مور

۶

خداوند خرمن ز بخل ای شگفت

مگر خوشه از خوشه چین وا گرفت؟!

۷

کشید از جگر خوشه چین آه گرم

دل آهنین فلک کرد نرم

۸

بناگاه برق آتشی بر فروخت

که این کشته را، از تر و خشک، سوخت

۹

هم از خاک جوشید آبی سیاه

هم از کشته بر کهکشان رفت کاه

۱۰

شد ابروی داس فلک پر ز چین

نه خوشه بجا ماند و نه خوشه چین

۱۱

از آن دانه کز خرمن سوخته

بجا ماند چون گنج اندوخته

۱۲

رهیدند بیمایه موران ز رنج

چو محتاج کش پا فرو شد بگنج!

تصاویر و صوت

دیوان لطفعلی بیک آذر بیگدلی به کوشش حسن سادات ناصری و غلامحسین بیگدلی - لطفعلی بیک آذر بیگدلی - تصویر ۶۲۴

نظرات