
آذر بیگدلی
شمارهٔ ۱۵۳
۱
شد زلزله یی، که نیست شد هست زمین
بس سرو روان که گشت پابست زمین
۲
مردم بفغان آمده از دور سپهر
من خاک بسر میکنم از دست زمین
نظرات