آذر بیگدلی

آذر بیگدلی

شمارهٔ ۳۹

۱

امشب، مهی از شهر بهامون میرفت

کز رفتن او، ز چشمها خون میرفت

۲

من در غم جان و، هر که را میدیدم

دل دل گویان، ز شهر بیرون میرفت

تصاویر و صوت

دیوان لطفعلی بیک آذر بیگدلی به کوشش حسن سادات ناصری و غلامحسین بیگدلی - لطفعلی بیک آذر بیگدلی - تصویر ۸۶

نظرات