
ازرقی هروی
شمارهٔ ۳۳
۱
اهل گردون دوش چون دیدند بر گردون هلال
خرمی کردند و فرخ داشتند او را بفال
۲
با دعا و با تضرع دستها بر داشتند
پنج حاجت خواستند از کردگار ذوالجلال
۳
نصرة دین و دوام دولت و امن جهان
صحت نفس و بقای مهتر نیکو حصال
۴
هست نیکو ظاهرش ، چون هست نیکو باطنش
آینه چون هست نیکو راست بنماید جمال
۵
ماه تایید آنگهی تابد که او گوید : بتاب
سرو اقبال آنگهی بالد که او گوید : ببال
۶
گر بجوشن حاجت آید چاکرش را در حروب
آبرا چون غیبۀ جوشن کند باد شمال
۷
ور غلامش را بپیکان حاجت آید در وغا
از زبر جد بر درخت گل پدید آید نصال
۸
تا که از مخدوم خادم را بود بیم و امید
تا که از معشوق عاشق را بود هجر و وصال
۹
بخت با مخدوم بادا خادمانش روز و شب
عمر با معشوق بادا عاشقانش ماه و سال
نظرات