
ازرقی هروی
شمارهٔ ۳۸
۱
دوش در گردن شب عقد ثریا دیدم
نوعروسان فلک را به تماشا دیدم
۲
رانده بودم همه شب گرد زوایای فلک
ماه را در فلک عقد ثریا دیدم
۳
بود آوردۀ غواص شب از قلزم غیب
هر جواهر که درین قبۀ مینا دیدم
۴
نیک فرخنده مهی بود ز شاخ طوبی
هر شکوفه که درین قبۀ خضرا دیدم
۵
تیز پایان تخیل ، که سبک می رفتند
همه را در حرس عالم بالا دیدم
۶
حیدر رزم فلک را ، که نسب مریخست
عاشق شیفتۀ زهرۀ زهرا دیدم
۷
سیل اشکم که چو زد موج ز گردون بگذشت
چشمه ای بود که پر آب مصفا دیدم
۸
تا کند بر سر خورشید سحر گاه نثار
دامن چرخ پر از لؤ لؤ لالا دیدم
۹
این غزل زهره ادا کرد مگر خرم بود
که شفق در رقمش مصفی صهبا دیدم ؟
تصاویر و صوت

نظرات