ازرقی هروی

ازرقی هروی

شمارهٔ ۲۶

۱

گر شاه سه شش خواست سه یک زخم افتاد

زنهار مگو که کعبتین داد نداد

۲

کان نقش که کرد رای شاهنشه یاد

در خدمت شاه روی بر خاک نهاد

تصاویر و صوت

دیوان ازرقی هروی به اهتمام سعید نفیسی - ازرقی هروی - تصویر ۱۱۶

نظرات

user_image
سعید اسکندری
۱۳۹۶/۰۴/۲۸ - ۱۵:۲۵:۰۵
درباره‌ی این رباعی در چهار مقاله‌ی عروضی حکایت جالبی آمده است. عروضی سمرقندی گوید: آل سلجوق همه شعردوست بودند اما هیچکس بشعردوستی تر از طغانشاه بن الب ارسلان نبود و محاورت و معاشرت او همه با شعرا بودو ندیمان او همه شعرا بودند چون امیر ابوعبداﷲ قرشی و ابوبکر ازرقی … مگر روزی امیر با احمد بدیهی نردمی باخت و نرد ده هزاری بپائین کشیده بود و امیر دو مهره در شش گاه داشت و احمد بدیهی دو مهره در یک گاه و ضرب امیر را بود احتیاطها کرد و بینداخت تا دوشش زند، دویک برآمد عظیم طیره شد و از طبع برفت و جای آن بود و آن غضب بدرجه ای کشید که هر ساعت دست بتیغ می کردو ندیمان چون برگ بر درخت همی لرزیدند که پادشاه بود و کودک بود و مقمور بچنان زخمی . ابوبکر ازرقی برخاست و بنزدیک مطربان شد و این دوبیتی بازخواند:گر شاه دوشش خواست ، دویک زخم افتادتا ظن نبری که کعبتین داد ندادآن زخم که کرد رأی شاهنشه یاددر خدمت شاه روی بر خاک نهادبامنصور بایوسف در سنه ٔ تسع و خمسمائه (509 هَ . ق .) که من بهرات افتادم مرا حکایت کرد که امیر طغانشاه بدین دوبیتی چنان با نشاط آمد و خوش طبع گشت که برچشمهای ازرقی بوسه داد و زر خواست پانصد دینار و دردهان او میکرد تا یک درست مانده بود و بنشاط اندر آمد و بخشش کرد سبب آن همه یک دوبیتی بود. ایزد تبارک و تعالی بر هر دو رحمت کناد. بمنه و کرمه . (چهارمقاله چ لیدن صص 43 – 44).
user_image
عباس سعادتی
۱۳۹۹/۰۲/۳۰ - ۱۴:۰۰:۰۹
آقای سعید اسکندری درود بیکران بر شما چقدر بجا و عالی .