ابن حسام خوسفی

ابن حسام خوسفی

غزل شمارهٔ ۱۰۳

۱

دلا چو شیوه ی رندی نمی رود از پیش

بجوی گنج سلامت ز کُنج خانه ی خویش

۲

چه شکوه ها که ندارم ز دست نوش لبان

که نوش می ندهند و همی زنندم نیش

۳

چو خار نیزه شد این دشمنان طعنه گذار

چو گل دو رویه شد این دوستان دشمن کیش

۴

به زیر خرقه چه زنّارها که پنهان است

فغان ز شیوه ی این صوفیان نا درویش

۵

جراحت دل ما گر نمی کنی مرهم

روا مدار فشاندن نمک مرا بر ریش

۶

طریق اگر به سیاهی است گر به آب حیات

خیال زلف و لبت می روند پیشاپیش

۷

تصوری که به وصل تو دارد ابن حسام

برون نمی رودش زین دل محال اندیش

تصاویر و صوت

نظرات