ابن حسام خوسفی

ابن حسام خوسفی

غزل شمارهٔ ۱۱۱

۱

بی تو حرامست تماشای باغ

با تو مرا از همه عالم فراغ

۲

ای رخ تو شمع شب افروز من

خوش بنشین تا بنشیند چراغ

۳

شیفته را به ز مُفَرِّح بود

بوی سر زلف تو اندر دماغ

۴

ما به می لعل لبت قانعیم

ساقی مجلس بنه از کف ایاغ

۵

در جگر غنچه ز درد تو خون

بر دل لاله ز جفای تو داغ

۶

سر مکش از گفتهٔ ابن حسام

از تو پذیرفتن و از ما بلاغ

۷

نکته مگو تا نبود نکته دار

کس ندهد طعمهٔ طوطی به زاغ

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
سید مصطفی سامع
۱۴۰۲/۰۵/۰۱ - ۱۷:۵۱:۳۳
شعر شماره ۱۳ساقی نامه اعیاد شعبانیه بده ساقیا می که شعبان رسیدزمان سرور محبان رسید در این ماه شعبان شده باشعفتمام زمین وزمان هرطرف به کامم بریز زان می کوثریبه فرخنده جشن حسین علی بده ساقیا می که دلدار مانهاده قدم بر زمین یار ما منم مست دیدار کوی حسینپرد مرغ روحم به سوی حسین بده ساقیا می که جویم حسینشوم مست و هر لحظه گویم حسین شده روز چارم زشعبان پدیدعلمدار شاه شهیدان رسید بده ساقیا می که ناز اور استکه میلاد عباس نام اور است بنازم به چشم و به گیسوی ¬ اوببوسد علی دست وبازوی او در این ماه اعظم نسیمی وزیدشمیمش به هر سو فراوان رسید به پنجم زشعبان شده هربلادتجلی زمیلاد زین العباد قدح ریز در جام ما بی شمارکشیم باده های ولا بار بار بده ساقیا می که جشن صفا استشب و روز میلاد شاهان مااست به نیمه زشعبان منور جهانزمیلاد مهدی صاحب زمان زخمخانه حق سبوحی بیاردر هنگام میلاد آن شاهسوار الهی به حق رسولت نبیبه حق وصی رسولت علی و هم حق زهرا واولاد شانبکن وصل دیدار صاحب زمان نما عیدی ما در این شب همینظهور ولی زمان را قرین نما عفو (سامع) به روزحسابچو گشته اورا معصیت بی حساب