
ابن حسام خوسفی
غزل شمارهٔ ۱۱۱
۱
بی تو حرامست تماشای باغ
با تو مرا از همه عالم فراغ
۲
ای رخ تو شمع شب افروز من
خوش بنشین تا بنشیند چراغ
۳
شیفته را به ز مُفَرِّح بود
بوی سر زلف تو اندر دماغ
۴
ما به می لعل لبت قانعیم
ساقی مجلس بنه از کف ایاغ
۵
در جگر غنچه ز درد تو خون
بر دل لاله ز جفای تو داغ
۶
سر مکش از گفتهٔ ابن حسام
از تو پذیرفتن و از ما بلاغ
۷
نکته مگو تا نبود نکته دار
کس ندهد طعمهٔ طوطی به زاغ
نظرات
سید مصطفی سامع