
ابن حسام خوسفی
غزل شمارهٔ ۱۱۳
۱
به وقت گل چو به کف برنهی شراب رحیق
بنوش جام مروّق به یاد لعل رفیق
۲
بیار ساقی گلرخ می خمار شکن
به بوی مشک و صفای گلاب و رنگ عقیق
۳
صفای دل می صافیست بار ها گفتم
ولی چه سود که صوفی نمی کند تصدیق
۴
مجاز،قنطره ی راه اهل تحقیق است
هزار بار من این نکته کرده ام تحقیق
۵
چو یاد لعل تو در خاطرم خطور کند
به نکته خون بچکاند دلم به فکر دقیق
۶
اسیر چاه زنخدان تست یوسف دل
مگر که زلف تواش برکند ز چاه عمیق
۷
به یاد چشم تو چندان گریست ابن حسام
که گشت مردم چشمش در آب دیده غریق
نظرات