ابن حسام خوسفی

ابن حسام خوسفی

غزل شمارهٔ ۱۳۵

۱

روز الست جرعه عشقت چشیده‌ایم

قالو بلی به گوش ارادت شنیده‌ایم

۲

ما شاهباز گلشن قدسیم و عمرهاست

با طایران عالم علوی پریده‌ایم

۳

منزلگه خرابه نه آرامگاه ماست

اینجا مقیِّدیم از آن آرمیده‌ایم

۴

هر دل هوای دانه و دامی دگر کنند

ما دام زلف و دانه خالت گزیده‌ایم

۵

زآنجا که از کرام امید کرامت است

ما را عزیز دار که مهمان رسیده‌ایم

۶

در پرده هوای تو بر کارگاه چشم

نقش خیال روی تو نیکو کشیده‌ایم

۷

ما را ز دل چه جای شکایت که ما بلا

از دل ندیده ایم که از دیده دیده‌ایم

۸

ابن‌حسام را به کمند بلای عشق

بر یاد زلف سرکشت اندر کشیده‌ایم

تصاویر و صوت

نظرات