
ابن حسام خوسفی
غزل شمارهٔ ۱۴۷
۱
رخسار تو بی نقاب دیدن
یک شب نتوان به خواب دیدن
۲
رویی که حجاب آفتاب است
کی شاید بی حجاب دیدن
۳
در دیده ی ما خیال رویت
چون مه بتوان در آب دیدن
۴
در روی تو چشم خیره گردد
نتوان رخ آفتاب دیدن
۵
چشم تو خراب کرده دل را
تا چند توان عتاب دیدن
۶
آخر بتوان بعین رحمت
یکبار بدین خراب دیدن
۷
باریک دقیقه ای ست اینجا
در موی تو پیچ و تاب دیدن
نظرات