
ابن حسام خوسفی
غزل شمارهٔ ۱۶۶
۱
کَالبَدر مَحیَّاک مِن الحُسنِ تلآلآ
الله ُ مَعَک زادکَ حُسناً و جَمالا
۲
هر کس به جهان در پی حالی و خیالیست
مائیم و خیال رخ زیبای تو حالا
۳
مشتاق ترا حال چو زلف تو پریشان
عشاق ترا کار چو بالای تو بالا
۴
آزادی قد تو کند سرو خرامان
ای سرو سهی بنده آن قامت و بالا
۵
لعل لب دلجوی تو دُرجیست گهر پوش
یا حقه یاقوت پر از لؤلؤ لالا
۶
خاک قدم از دیده اغیار نگهدار
شرط است که ندهند ره دزد به کالا
۷
بر خاک درت ابن حسام از چه نشسته است
قَد کان لَه مِنک تمنَّی َ و مآلا
تصاویر و صوت

نظرات