ابن حسام خوسفی

ابن حسام خوسفی

غزل شمارهٔ ۱۶۸

۱

بت گلعذار اگر ز ره کرمی به ما گذری کنی

چه شود به جانب ما اگر به کرشمه‌ای نظری کنی

۲

نه نسیم زلف عبیرسا دل خسته را مددی دهی

به وصال صبح رخ چو روز، شب هجر ما سحری کنی

۳

چو به نزد جوهری هنر زر ناسره نتوان نمود

تو به کیمیای عنایتی مس قلب ما چو زری کنی

۴

سر کوی او نرود کسی که نه سر در آن سر کو نهد

تو نه مرد این روشی اگر ز چنین بلا حذری کنی

۵

ز کمینگه خم ابرویش چو به تیر غمزه کند گشاد

بر تیر او تو نه عاشقی که نه سینه را سپری کنی

۶

نفس چو آتش گرم من تو در آن عذار چو آینه

نکنی که ناگه از آتشی دل سوخته اثری کنی

۷

پسر حسام چو عندلیب ریاض گلشن قدسییی

بله وقت شده که بدان چمن سوی آشیان گذری کنی

تصاویر و صوت

دیوان محمد بن حسام خوسفی به کوشش احمد احمدی بیرجندی و محمدتقی سالک - محمدبن حسام خوسفی - تصویر ۴۳۲

نظرات