ابن حسام خوسفی

ابن حسام خوسفی

غزل شمارهٔ ۲

۱

ای سهی قامت گلبوی صنوبر بر ما

سایهٔ سرو قدت دور مباد از سر ما

۲

هیچ نقاش چو رخسار تو صورت ننگاشت

آفرین بر قلم صنعت صورتگر ما

۳

روی تو اختر سعد است و مرا از طالع

روی آن نیست که تابنده شود اختر ما

۴

جرعه‌ای زان لب شیرین به لب ما نرسید

تا لبالب نشد از خون جگر ساغر ما

۵

خود همین نام تمامم که پس از من نامی

ننویسند به جز نام تو در دفتر ما

۶

زیور مدّعیان گر به مثل سیم و زر است

لؤلؤ نظم خوشاب است زر و زیور ما

۷

مدتی بر سر کویت بنشست ابن حسام

که نگفتی به چه باب است فلان بر در ما

تصاویر و صوت

محمد ملکشاهی :

نظرات

user_image
مهدی قناعت پیشه
۱۳۹۸/۰۵/۲۷ - ۱۴:۵۲:۴۰
جرعه‌ای زان لب شیرین به لب ما نرسیدتا لبالب نشد از خون جگر ساغر مابدون تحمل سختیها و روی بظاهر بد قضایا و تا خراب خرابه نگردی گوهر ناب الهی را نیابی.