ابن حسام خوسفی

ابن حسام خوسفی

غزل شمارهٔ ۳۰

۱

شرر آتش هجران تو در سینه ماست

پرتو عکس خیال تو در آیینه ماست

۲

همدمی نیست که لا او نفسی بنشینم

جز غم عشق تو کان مونس دیرینه ماست

۳

داد خود عاقبت کار ز ما بستاند

روزگار ستم اندیش که در کینه ماست

۴

هر کسی ابن حسام از پی گنجی رنجی

برد نقد سخن ماست که گنجینه ماست

۵

کرسی ما نسزد چرخ که هنگام سخن

ز بر ذروه او پایه زیرینه ماست

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
فرهاد رشیدی
۱۳۹۷/۰۲/۳۱ - ۰۸:۵۲:۲۲
با سلام و خداقوت بیت دوم مصرع اول را اصلاح بفرمایید " همدمی نیست که با او نفسی بنشینیم " " لا " را با " با " اصلاح کنید .با تشکر