
ابن حسام خوسفی
غزل شمارهٔ ۳۴
۱
قد چو سرو تو بر جویبار دیده ماست
غبار راه تو بر رهگذار دیده ماست
۲
به آرزوی لبت خون گرفت خانه چشم
خیال لعل تو گلشن نگار دیده ماست
۳
چو نرگسی که دمد بر کنار چشمه آب
سواد چشم تو در چشمه سار دیده ماست
۴
بلا کشید دل ودیده اختیار تو کرد
بلای دل همه از اختیار دیده ماست
۵
به سرو و لاله چه خوانی مرا ز باغ رخت
قد تو سرو و رخت لاله زار دیده ماست
۶
بکشت چشم تو ابن حسام را گفتم
به غمزه گفت که این کار کار دیده ماست
نظرات