ابن حسام خوسفی

ابن حسام خوسفی

غزل شمارهٔ ۴۱

۱

رسم وفا ز یار طلب می کنیم و نیست

وز بی وفا کنار طلب می کنیم و نیست

۲

از باغ روزگار گلی تازه بر مراد

بی زخم نوک خار طلب می کنیم و نیست

۳

جامی که بعد ازو ندهد درد سر خمار

در دو روزگار طلب می کنیم و نیست

۴

بویی ز عطر طرّه عنبر فشان یار

از باد نوبهار طلب می کنیم و نیست

۵

سروی به اعتدال قد خوش خرام یار

بر طرف جویبار طلب می کنیم و نیست

۶

صد دیده را ز خاک درش چشم روشنی است

ما نیز از آن غبار طلب می کنیم و نیست

۷

بسیار بارهاست که ابن حسام را

در کوی یار بار طلب می کنیم و نیست

تصاویر و صوت

نظرات