
ابن حسام خوسفی
غزل شمارهٔ ۴۳
۱
از کس دلم ندید طریق نگاهداشت
جز غم که جانب دل ما را نگاهداشت
۲
دل شد شکسته حال و پریشان از آن جهت
کاندر سواد طرّه خوبان پناه داشت
۳
زان روی با بنفشه مرا هست الفتی
کان شیفته چو زلف تو پشت دوتاه داشت
۴
زلفت سیاه کار تر از خانه منست
کاو هم چو من صحیفه بیضا سیاه داشت
۵
از مصطبه به دوش کشان دوش برده اند
آن را که میل صومعه و خانقاه داشت
۶
عاشق بر آستان تو شب تا دم سحر
با دید پر آب لب عذر خواه داشت
۷
هر کس بضاعتی به سر کوی دوست برد
ابن حسام ناله شبگیر آه داشت
تصاویر و صوت

نظرات