
ابن حسام خوسفی
غزل شمارهٔ ۵۹
۱
باحسن تو مه در صف دعوی ننشیند
باصورت خوب تو به معنی ننشیند
۲
دردور هلالی به جز از چشم تومستی
درگوشه ی محراب به تقوی ننشیند
۳
جز لعل تو ترسا بچه کان آب حیاتست
کس درصدد معجز عیسی ننشیند
۴
موسی صفت آنکس که به میقات نیاید
برطور دلش نور تجلی ننشیند
۵
خاک ره آنم که برو گرد تعلق
از رهگذر عشوه ی دنیی ننشیند
۶
سرسبز کسی باد که از رنگ زمرّد
پرهیزد و اندر دم افعی ننشیند
۷
تا ابن حسام از سرکوی تو خبر یافت
شرط است که در روضه ی اعلی ننشیند
نظرات