
ابن حسام خوسفی
غزل شمارهٔ ۶۲
۱
تاقامت چو سرو تو بالا کشیده اند
درچشمم آن خیال چه رعنا کشیده اند
۲
دامن کشان به باغ گذر کن که سرو را
دامن ز رشک قد تو در پا کشیده اند
۳
نقش خیال ابروی شوخ کمان وشت
برکارگاه حسن چه زیبا کشیده اند
۴
مستوفیان کشور خوبی چو خطّ تو
حرفی دگر به دور قمر ناکشیده اند
۵
کارم به جان وکارد سوی استخوان رسید
از بس زبان طعن که در ما کشیده اند
۶
این مردمان دیده ی خونین سرشک من
هردم زگریه رخت به دریا کشیده اند
۷
ابن حسام لؤلؤ نظم خوشاب تو
چون رشته در حمایل جوزا کشیده اند
تصاویر و صوت

نظرات