ابن حسام خوسفی

ابن حسام خوسفی

غزل شمارهٔ ۸۳

۱

زیاده می کند آن چشم پرخمار خمار

ز دل همی برد آن زلف بی قرار قرار

۲

بخست غمزهٔ تیز تو خانهٔ چشمم

که گفت دیدهٔ اهل نظر به خار بخار

۳

چنان بسوخت شرار غم تو خرمن دل

که می‌رسد به دماغم از آن شرار شرار

۴

در انتظار مداوم به وعدهٔ فردا

که نیست ممکن ازین چرخ بی‌مدار مدار

۵

بپوش روی که صورت نگار چین ببرد

نمونه‌ای که نگارند از آن کنار کنار

۶

به باغ مزرعهٔ پاک سینه ابن‌حسام

چو هست تخم محبت ترا به کار بکار

تصاویر و صوت

نظرات