ابن حسام خوسفی

ابن حسام خوسفی

غزل شمارهٔ ۹۳

۱

بیا به میکده بفروش خرقهٔ ناموس

ریا و شمعه رها کن به زاهد سالوس

۲

حریف مصطبه و ساغرم به بانگ بلند

به زیر پرده از این پس دگر نگویم کوس

۳

فلک به دست ستم بین که زیر پای بکوفت

سر سریر فریدون و افسر کاووس

۴

طبیب شهر علاج دلم نمی‌داند

کزین معالجه دورست فهم جالینوس

۵

نهال قد تو بر سرو می‌نماید ناز

گل عذار تو بر لاله می‌کند افسوس

۶

به هر زمین که غباری ز موکبت برسد

دهم به وجه ارادت بر آن زمین صد بوس

۷

کمال نظم تو ابن حسام تا چه کند

که پای بند غروری تو نیز چون طاووس

تصاویر و صوت

نظرات