
ابن یمین
شمارهٔ ١۶١ - قصیده عیدیه
۱
نو گشت ماه عید به یمن و مبارکی
ساقی بیار باده گلرنگ رادکی
۲
در بزم خسروی که گه نشر مکرمات
طی کرد ذکر حاتم و یحیی برمکی
۳
سلطان وجیه دولت و دین آنکه در کفش
آید ز برگ بید گه کین بلا رکی
۴
در روز رزم در رخ زرنیخ فام خصم
کرده غبار موکب میمونش آهکی
۵
در گوش صفدرانش بهیجا خروش کوس
با ذوقتر بود ز نوای چکاوکی
۶
گلگون بخون دیده خود میکند عدوش
رخسار خویش را که شد از بیم سپرکی
۷
با عدل شاملش نتوان یافت در جهان
یکتن که باشد از ستم دهر مشتکی
۸
جائیکه رأی پیر زند بخت نوجوانش
آنجا سپهر پیر نهد سر بکودکی
۹
بادا عدوش را ز گشاد کمان چرخ
مژگان به چشم شوخ درون کرده ناوکی
تصاویر و صوت

نظرات