
ابن یمین
شمارهٔ ۱۰
۱
خرم آن کوی که منزلگه یارست آنجا
روز پیروز کسیراست که بارست آنجا
۲
عارضش لاله سیراب و قدش سرو سهی است
بر سر سرو سهی لاله ببارست آنجا
۳
هر خم از چین سر زلف گره بر گرهش
که زهم باز کنی مشک تتارست آنجا
۴
گنج حسن رخ جانان نتوان داد ز دست
گر چه از غالیه صد حلقه مارست آنجا
۵
حبذا منزل جانان که در ایام خزان
از فروغ گل خندانش بهارست آنجا
۶
از خیال رخ دلبر خبرش پرسیدم
گفت خوش باش که او عاشق زارست آنجا
۷
گر چه در بحر غم او بکنار افتادیم
لیک شادیم که امید کنارست آنجا
۸
هر کجا پای نهد هست سر ابن یمین
و ز دو چشم گهر افشانش نثارست آنجا
نظرات