
ابن یمین
شمارهٔ ۱۰۱
۱
بوئی که ز چین سر زلفت بمن آید
خوشتر ز دم نافه مشک ختن آید
۲
جز قامت رعنای تو بالا ننماید
سروی که ازو بوی گل و یاسمن آید
۳
میگون لب شیرین تو چون در نظرآرم
در دیده غمدیده عقیق یمن آید
۴
با کوثر اگر وصف لب لعل تو گویم
آبش ز خوشی سخنم در دهن آید
۵
در تاب و سرافکنده بود سرو چو نرگس
گر قد چو شمشاد تو سوی چمن آید
۶
آمد بلب از چاه زنخدان تو جانم
گر در کفش از زلف تو مشکین رسن آید
۷
بر آتش اندوه دلم آب فشاند
بادی که ز خاک سر کویت بمن آید
۸
آمد بدل ابن یمین دوش خیالت
چون یوسف مصری که به بیت الحزن آید
نظرات