ابن یمین

ابن یمین

شمارهٔ ۱۰۳

۱

بازم از دیده در بار گهر می‌آید

لعل‌فام است مگر خون جگر می‌آید

۲

تیر مژگان که زند ترک کمان ابروی من

پیش پیکان وِیَم سینه سپر می‌آید

۳

هر زمانی که تصور کنم آن روی چو مه

جانم از بهر تماشاش به در می‌آید

۴

منتظر بر سر راهم شب و روز و مه و سال

تا از آن سو که تویی هیچ خبر می‌آید

۵

پای‌بوسی ز تو می‌خواهم اگر دست دهد

سهل باشد اگرم عمر به سر می‌آید

۶

طوطی جان من خسته هوای تو کند

سوی آن پسته خندان به شکر می‌آید

۷

کر قمر آن رخ زیباست نگویی که چرا

در کم و کاست تنم همچو قمر می‌آید

۸

کیمیا عشق ترا دانم و بس کز اثرش

سیمم از دیده بر این روی چو زر می‌آید

۹

کوش در آینه روی چو ماهت از زنگ

کز دل ابن یمین آه سحر می‌آید

تصاویر و صوت

دیوان اشعار ابن یمین فریومدی (از روی نسخه قدیمی مورخ به سنه ۹۲۱ هجری قمری) - ابن یمین فریومدی - تصویر ۲۸۸

نظرات