
ابن یمین
شمارهٔ ۱۰۸
۱
جز زلف یار غالیه بر روی مه که کرد
یا سایبان مهر ز شعر سیه که کرد
۲
گر می مدد ز لب لعل او نیافت
بر عقل کار دانش نگوئی که شه که کرد
۳
خوبان صفا ز پرتو روی تو میبرند
جز آفتاب تصفیه روی مه که کرد
۴
گر حسن دلفریب توام پیشوا نگشت
در کوی عاشقیت ترا سر بره که کرد
۵
جز زلف مشکبار تو تشویش من که داد
جز خال عنبرین تو حالم تبه که کرد
۶
از من بتهمت گنهی رخ بتافتی
گشتی زمن ملول و گرنه گنه که کرد
۷
گفتم نیاز ابن یمین بین و رحم کن
از نار سوی ابن یمین خود نگه که کرد
تصاویر و صوت

نظرات