ابن یمین

ابن یمین

شمارهٔ ۱۱۳

۱

چون پسته خندان توأم در نظر آید

در دیده غمدیده عقیق و گهر آید

۲

چون بر گذری بهر تماشای جمالت

از حجره دلگیر تنم روح بر آید

۳

گر قصه پر غصه خود باز نمایم

هر گوش که باشد بوی این دردسر آید

۴

گر جان طلبی بر سر دل پیش تو آرم

دانی که مرا قلب و روان مختصر آید

۵

از سیم روان صورت حال دل زارم

هر لحظه کماهی همه بر لوح زر آید

۶

در پای میفکن دل ما را چو سر زلف

به ز اینت همانا که بکار دگر آید

۷

در زیر قبا چون که سیمینت به ببینم

خونابم از آن بار گران تا کمر آید

۸

از عارض گلگون وی اینخسته دلانرا

شایسته و بایسته بسی گلشکر آید

۹

بالای تو سرویست ولی ابن یمین را

امید چنانست که روزی ببر آید

تصاویر و صوت

نظرات