ابن یمین

ابن یمین

شمارهٔ ۱۱۵

۱

دل دیوانه سار من چو از زلفش در آویزد

ز طاق ابرویش خود را بزنجیر اندر آویزد

۲

کسی در کوی عشق او بپایان میبرد پیمان

که چون پا در نهد اول بدست خود سر آویزد

۳

بیاد رسته دندان همچون در شهوارش

ز تار هر مژه چشمم هزاران گوهر آویزد

۴

بناگوش چو سیم او و بروی دانه های در

مه است ار نه بگرد رخ نگر این زیور آویزد

۵

دلم در بر کبوتر وش نباشد بی تپش یکدم

ز بیم آنکه طوطی خطش در شکر آویزد

۶

بنفشه بر گل سوری بگرد چشمه نوشش

چو دود عنبر افشانست کاندر اخگر آویزد

۷

نیاید در تن عاشق بزنجیر آندل شیدا

که یکره دست در زلف بت سیمین بر آویزد

۸

دل ابن یمین گر شد اسیر عشق او شاید

بلی بلبل بدام گل عجب نبود در آویزد

۹

کجا بازوی تقوی را بود آن دسترس هیهات

که با سر پنجه عشق پریرویان در آویزد

تصاویر و صوت

نظرات