
ابن یمین
شمارهٔ ۱۲۳
۱
سنبل زلف تو چون از گل تر بردارند
برقع شام ز رخسار سحر بردارند
۲
آفتاب رخ تو چون کند از جیب طلوع
عاشقان دیده ز دیدار قمر بردارند
۳
با کله گوشه حسن تو روا باشد اگر
افسر خسرو سیاره ز سر بردارند
۴
طاق ابروی تو چون در نظر آید پس از این
شاید ار اهل دل از قبله نظر بردارند
۵
عاشقانرا هوس عارض و چشم و لب تست
تا مراد از گل و بادام و شکر بردارند
۶
چشم دریا صفتم چون ز غمت موج زند
بس که از ساحل او عقد گهر بردارند
۷
هر کجا پای نهی اهل نظر از سر شوق
بمژه خاک همه راهگذر بردارند
۸
نکنند ابن یمین را زتو ایدوست جدا
دشمنان گر همه شمشیر و سپر بردارند
۹
هرگز آنروز مبادا که غم عشق ترا
از دل زار من خسته جگر بردارند
تصاویر و صوت


نظرات