ابن یمین

ابن یمین

شمارهٔ ۱۶

۱

بیاض غمزه روی و سواد طره شب

ز روی و موی نمود آن نگار شیرین لب

۲

رخش سایه زلف اندرون بدان ماند

که آفتاب درخشان شود میانه شب

۳

کنم تحمل جور رقیبش از پی آنک

ز مار مهره بدست آید و ز خار رطب

۴

پیام دادم و گفتم که سوخت پیکر من

ز مهر روی تو چون از فروغ ماه قصب

۵

جواب داد که من ماهم و تنت قصب است

قصب ز پرتو مه گر بسوخت نیست عجب

۶

اگر چه آن صنم آذری خلیل منست

مرا عذاب چو نمرود میکند بلهب

۷

بیا و بر لبم آبی زن ایمسیح نفس

که تاب مهر تو میسوزدم در آتش تب

۸

ز سر برون نکنم جستجوت در همه عمر

اگر چه در تک و پویم شکست پای طلب

۹

سفر ز کوی تو ابن یمین چگونه کند

که باشد از رخ و زلف تو ماه در عقرب

تصاویر و صوت

نظرات