ابن یمین

ابن یمین

شمارهٔ ۱۶۷

۱

صبحدم باد صبا آمد و آورد خبر

که بصد ناز رسد آن مه تابان ز سفر

۲

چون صبا مژده رسانید که دلدار رسید

مرده بودم ز غمش زنده شدم بار دگر

۳

در جهان عشق من و حسن بتم پیدا شد

هیچ پیدا نبود بر دل اصحاب نظر

۴

بر میانش کمر از ساعد من میباید

ای دریغا چو کمر دسترسم نیست بزر

۵

گر بتیرم بزند ترک کمان ابروی من

چاره ئی نیست جز اینم که کنم سینه سپر

۶

گر تب عشق مرا دوست فسون می نکند

خط چون شهپر طوطی چه کند گردشگر

۷

مردم از آتش سودای خط مشکینش

می رود ابن یمین را چو قلم دود بسر

تصاویر و صوت

نظرات