
ابن یمین
شمارهٔ ۱۶۸
۱
از توأم آرزوی بوس و کنارست هنوز
که گلستان تو بی زحمت خارست هنوز
۲
بسرشک آب زنم خاک سر کوی ترا
بر دل نازکت از بنده غبارست هنوز
۳
در خزان غمت افتاد دل اما چشمم
در هوای گل تو ابر بهارست هنوز
۴
دارم از خون جگر چهره پر از نقش و نگار
وین عجب میل دلم سوی نگارست هنوز
۵
دست شستیم ز جان و سر کویت بسرشک
تا بآخر چه کشم اول کارست هنوز
۶
چون جهانی ز می حسن تو مستند چرا
در سر نرگس جادوت خمارست هنوز
۷
با بناگوش مکش ابروی مشکین چو کمان
که دل از ناوک چشم تو فکارست هنوز
۸
از نسیم سحری دوش خبر پرسیدم
از دل گم شده گفتا بر یارست هنوز
۹
گفت خو باز کن از صحبت دل ابن یمین
کو بر آن جان و جهان عاشق زارست هنوز
تصاویر و صوت

نظرات