
ابن یمین
شمارهٔ ۱۸۲
۱
خوش آنشعر سیه بر پرنیانش
بنفشه رسته گوئی ز ارغوانش
۲
چو قدش گر بود سروی ببستان
نتابد رخ چو ماه آسمانش
۳
و گر تابد چو رویش ز آسمان ماه
نباشد قد چو سرو بوستانش
۴
بچوگان گوی مه بر بود زلفش
درین دعوی نه بس شاهد رخانش
۵
ز عشقش گر چه خون شد دل ولیکن
نمیگویم بجز آرام جانش
۶
چه سود ابن یمین را پند چون شد
درین سودا زیان نقد روانش
نظرات