
ابن یمین
شمارهٔ ۲۰۱
۱
ای خم زلف تو چون حلقه جیم
دهن تنگ تو چون حلقه میم
۲
جیم زلف آمده بر حسن تو دال
دل شده نفطه آن حلقه جیم
۳
شکل ابروی تو نو نیست ز مشک
حرف دندان تو سینی است ز سیم
۴
من و تو هر دو چو لام و الفیم
زوتر آ لام الفی بو که شویم
۵
از دلم هوش و ز تن توش ببرد
آنکه چشمان ترا کرد سقیم
۶
دلم از مار سر زلف تو باز
خست و در پای تو افتاد سلیم
۷
روح بخشد چو مسیحا سحری
کآید از خاک در دوست نسیم
۸
ایرفیقان چه تدارک که مرا
بر ره افتاد یکی بند عظیم
۹
بسفر رفت دلارام و غمش
در دل ابن یمین مانده مقیم
تصاویر و صوت


نظرات