ابن یمین

ابن یمین

شمارهٔ ۲۱۹

۱

مرا در سر همیگردد که سر در پایت افشانم

نثار چون تو دلداری نشاید کمتر از جانم

۲

خیال زلف مشکینت بسی در خواب می بینم

ندانم تا چه پیش آید پس از خواب پریشانم

۳

ز چوگان سر زلفت شدم چون گوی سر گردان

ز عشق گوی سیمینت خمیده قد چو چوگانم

۴

خرد را وهم آن باشد که طوطی شکر خایم

گهی کز لعل در بارت حدیثی در میان رانم

۵

مرا دردیکه در دل هست چون از هجر روی تست

بجز وصل تو در عالم نباشد هیچ درمانم

۶

نخواهم دل اگر خالی بود از مهر دلدارم

نجویم جان اگر یک دم زند بی یاد جانانم

۷

چو طوطی خطت دایم بگرد شکرت گردم

که شیرینتر ازین کاری من بیدل نمیدانم

۸

نخواهم دامن مهرت ز دست دل رها کردن

مگر روزی که دور از تو اجل گیرد گریبانم

۹

سر ابن یمین روزی که خواهد رفت از دستش

همان بهتر بدی روزیکه در پای تو افشانم

تصاویر و صوت

دیوان اشعار ابن یمین فریومدی (از روی نسخه قدیمی مورخ به سنه ۹۲۱ هجری قمری) - ابن یمین فریومدی - تصویر ۳۳۶

نظرات