
ابن یمین
شمارهٔ ۲۲۲
۱
من عاشق و رند و می پرستم
سر مست صبوحی الستم
۲
ای غره بهوشیاری خویش
بگذار نصیحتم که مستم
۳
از بند جهان بگشتم آزاد
از منت این و آن برستم
۴
دل از سر نام و ننگ برخاست
تا من بمراد دل نشستم
۵
بس حیله و بس بهانه جستم
تا از در ننگ توبه جستم
۶
چون ابن یمین بسا که گویم
زینگونه که رند و می پرستم
۷
از پای در آمدم ز مستی
ایدوست بیا بگیر دستم
نظرات