ابن یمین

ابن یمین

شمارهٔ ۲۲۵

۱

ای قاعده زلفت آشوب جهان بودن

وی رسم لب لعلت آسایش جان بودن

۲

در باغ چو بخرامی جانم بهوس خواهد

در پای سهی سروت چون آب روان بودن

۳

از بهر شکار لد گشتست ترا آئین

از غمزه و از ابرو با تیرو کمان بودن

۴

چوگان چو بود زلفت کار دل من باشد

در عرصه میدانت چون گوی روان بودن

۵

ایجان و جهان من جز لطف تو نفزاید

در غایت پیدائی از خلق نهان بودن

۶

خون دل مشتاقان خوردست لب لعلت

سرخست لبت اینک منکر نتوان بودن

۷

با ما نه چنین بودی زین پیش مکن جانا

کز تو نبود لایق با ما نه چنان بودن

تصاویر و صوت

نظرات