ابن یمین

ابن یمین

شمارهٔ ۲۳۹

۱

زلف و رخسار تو دانی بچه مانند بخون

بشنو از ابن یمین تا دهدت شرح که چون

۲

این چو خونست ولی ناشده در نافه هنوز

و آن چو خونست ولی آمده از نافه برون

۳

دل دیوانه من تا ز رخ و طره او

دید بر گرد سمن سلسله غالیه گون

۴

عزم کردست که رغم خرد کار افزای

نرود تا بتواند بجز از راه جنون

۵

هر حدیثی که درو قصه لیلی نبود

ور خود آن وحی بود جمله فسانه است و فسون

۶

عقل کار آگه من در هوس لعل لبش

هیچ دانی بچه از پای در افتاد نگون

۷

لعل او باده نابست و مرا عقل ضعیف

عقل باشد همه وقتی بکف باده زبون

تصاویر و صوت

نظرات