ابن یمین

ابن یمین

شمارهٔ ۲۴۵

۱

ندانم صبغه الله است یا گلگون شرابست این

چنین رنگین نباشد می مگر لعل مذابست این

۲

ز ابریق ار سوی ساغر روان گردد می روشن

ز بهر دفع دیو غم تو پنداری شهابست این

۳

حباب از روی جام می چو بدرخشد خرد گوید

که بر خورشید رخشنده سهیل تیز تابست این

۴

خوشا در نصفی سیمین می روشن چو آب زر

تو پنداری هلالست آن و در وی آفتابست این

۵

چو روی ساقی مهوش ز تاب می عرق گیرد

زرنگ و بوی پنداری مگر بر گل گلابست این

۶

ز ساقی خواستم آبی شرابی داد گلگونم

بلطفش گفتم ایدلبر شرابست این نه آبست این

۷

بگفت ابن یمین بستان که آبست این ولی در وی

فتاد از روی من عکسی تو پنداری شرابست این

تصاویر و صوت

نظرات