ابن یمین

ابن یمین

شمارهٔ ۲۵۵

۱

سنبل است آن بنا‌گوش سمن‌سیمای تو

یا کمند عنبرین یا زلفِ سوسن‌سای تو

۲

چون تو سرو راستی را چشم کس هرگز ندید

هم تو باشی آنکه کژبین بیندش همتای تو

۳

چشم آن دارم ز بخت خود که روزی بی‌حجاب

گر بود رای تو بینم روی شهرآرای تو

۴

در جهان گر لاف آزادی زند سرو سهی

زیبدش چون هست کمتر بنده بالای تو

۵

با چنان قدی که مانَد راست با سیمین الف

چون الف زیبد میانِ جانِ شیرین جای تو

۶

گر کنم سر در سر سودای وصلت باک نیست

زنده آنرا دان که باشد کشته‌ غوغای تو

۷

خورده‌ای خون دلم ور نیست باور از منت

شاهد حالست اینک سرخیِ لب‌های تو

۸

سر فرازم بر فلک گر باز بینم خویش را

سرمه چشم جهان‌بین کرده خاک پای تو

۹

گفتمش جانرا ببوسی با تو سودا می‌کنم

گفت کای ابن یمین تا چند ازین سودای تو

تصاویر و صوت

دیوان اشعار ابن یمین فریومدی - تصویر ۳۴۸
دیوان اشعار ابن یمین فریومدی (از روی نسخه قدیمی مورخ به سنه ۹۲۱ هجری قمری) - ابن یمین فریومدی - تصویر ۳۵۰

نظرات