
ابن یمین
شمارهٔ ۲۶۰
۱
ای ترک پریچهره از آن جام شبانه
در ده بصبوحی می گلرنگ مغانه
۲
گفنی که بده جان ز پی بوسه و بستان
بستان و بده تا کی از این عذر و بهانه
۳
جان بر طبق شوق نهم پیش تو روزی
کائی بصبوحی بر من مست شبانه
۴
چون آینه رخ از رخ زیبات نتابم
گر اره نهد بر سرم ایام چو شانه
۵
با حسن تو و عشق من از وامق و عذرا
هر قصه که گویند بود جمله فسانه
۶
چون عشق تو در حجره دل صدر نشین شد
گر خواست خرد ور نه برون رفت ز خانه
۷
هست ابن یمین از می عشق تو چنان مست
کاوازه تسبیح نداند ز ترانه
۸
مشغول بیاد تو چنانست که گوشش
جز نام تو می نشنود از چنگ و چغانه
نظرات