
ابن یمین
شمارهٔ ۲۶۶
۱
روی میتابد ز من آن سیمبر یعنی که چه
میگزیند بر سرم یار دگر یعنی که چه
۲
من سر آمد گشته در مهرش کلاه آسا و او
بسته بر هیچ از پی کینم کمر یعنی که چه
۳
من نمییارم زمانی زو نظر بر داشتن
و او مرا دایم فکنده از نظر یعنی که چه
۴
از نعیم خوان وصلش بینوائی را چو من
لقمه ئی حاصل نگردد بی جگر یعنی که چه
۵
خستگان زخم خود را هرگز از بهر ثواب
می نسازد از رخ و لب گلشکر یعنی که چه
۶
کار من دایم بود پرسیدن از حالش خبر
و او نخواهد در جهان از من اثر یعنی که چه
۷
ناگزیر آمد چو جان ابن یمین را و چو عمر
روی ننماید بدو جز بر گذر یعنی که چه
نظرات