
ابن یمین
شمارهٔ ۲۸۳
۱
ای داده دل بمهر تو تا بر تو نوگلی
در گلشن امید تو نالان چو بلبلی
۲
جز عارضت که از همه خوبان سر آمدست
هرگز شکفت بر سر سرو سهی گلی
۳
دور و تسلسل ار چه محالست نزد عقل
دوری خوشست خطت و زلفت تسلسلی
۴
باز اشک و چهره سیم و زری میدهد عجب
هستم بفر دولت او با تجملی
۵
جور از تو میکشیم و تحمل همیکنیم
از دست عاشقان چه بر آید تحملی
۶
از ترکتاز چشم تو پیوسته میرسد
بر دل ز تاب هندوی زلفت تطاولی
۷
سیلاب چشم ابن یمین در هوای تو
افکند در بلای صبوری تزلزلی
نظرات