
ابن یمین
شمارهٔ ۲۹۴
۱
تا بر سریر حسن تویی ماهچهرهای
هستم ز عشق تو در شهر شهرهای
۲
ز آن در شاهوار و بناگوش همچو سیم
هستند در مقار نه ماهی و زهرهای
۳
چون جزع دلفریب تو هرگز به جادویی
نامد برون ز حقه افلاک مهرهای
۴
چشم بد از تو دور که مانی به عمر خویش
نقشی نبست چون تو و نگشاد چهرهای
۵
کاری تراست بر دل عشاق مستمند
هر غمزهای ز چشم تو از زخم دهرهای
۶
ابن یمین طمع به وفای تو چون کند
او را بس ار بود ز جفای تو بهرهای
تصاویر و صوت

نظرات