ابن یمین

ابن یمین

شمارهٔ ۳۹

۱

ترا ز شکر شیرین از آن دمید نبات

که یافت پرورش از آب چشمه سار حیات

۲

اگر نه چشمه حیوان دهان تنگ تو بود

بگوی تا ز چه پوشیده گشت در ظلمات

۳

چو بر کشید قضا نیل حسن بر بقمت

مرا ز حسرت آن دیده گشت عین فرات

۴

بیا که بیتو مرا لذت حیات نماند

حیات بیتو چگویم که هست عین ممات

۵

شفای درد دلم لعل روحپرور تست

بیا که بیتو نیابد دلم ز درد نجات

۶

دلی که بسته زلفین مشکبار تو شد

چو زلف پر شکنت کس نبیندش به ثبات

۷

گشادم از پی وصل تو مصحف تقدیر

ز بهر فال بر آمد خط نخست برات

۸

گرم چو خامه سر از تن به تیغ بر دارند

نگردم از خط فرمانت تا بروز وفات

۹

بخاک ابن یمین گر گذرکنی روزی

هنوز بوی وفای تو آیدش ز رفات

تصاویر و صوت

نظرات