
ابن یمین
شمارهٔ ۴۳
۱
چون بت من بر سمن زلف معنبر شکست
رونق کافور شد قیمت گوهر شکست
۲
بر مه تابان او ابروی همچون هلال
پرده مانی درید خامه آذر شکست
۳
تا بشکر خنده کرد لعل لبش درفشان
رسته پروین گسست رشته گوهر شکست
۴
باد صبا صبحدم بر گل رویش وزید
نازکی او چو دید بر سمن تر شکست
۵
خواست برابر شود با رخ زیباش ماه
مهر رخ او فکند بر مه انور شکست
۶
ماه چو با آفتاب روی در آرد بروی
از پی آن اوفتد کار وی اندر شکست
۷
گر دل ابن یمین بشکند آن نازنین
جانش فدا باد و هست ار شکند ور شکست
تصاویر و صوت

نظرات